حوزه علمیه زهرای اطهر (س)

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

فنون دستیابی به قناعت

09 آذر 1393 توسط اکبری نجف آبادی

براي دستيابي به قناعت، لازم است نيازهاي واقعي خود را از نيازهاي كاذب بازشناسي كنيم. بايد براي رسيدن به خواسته‌هاي حقيقي، تلاش كنيم و از درخواستهاي نابجا صرف نظر كنيم. اين هدف را مي‌ توان از طريق فنون زير تحقق بخشيد: 1)مقايسه‏هاي خوش بينانه و پرهيز از مقايسه‏هاي بدبينانه مطالعه در زمينة نحوة مقابله افراد با تعارضات در زندگي نشان مي‏دهد كه افراد به طور معمول براي كنار آمدن با اختلافات، چهار راهبرد را به كار مي ‏برند. يكي از اين چهار راهبرد، مقايسه ‏هاي خوش ‏بينانه است. مقايسه خوش‏ بينانه به معناي قدر دانستن روابط با ديگران و متقاعد ساختن خويش مبني بر اين كه به مرور زمان، روابط در زندگي اجتماعي بهتر خواهد شد. يكي از عواملي كه موجب مي‏ شود تا انسانها از موقعيّت اقتصادي در زندگي خود احساس رضايت كنند و با كمبودهاي احتمالي به گونه‏اي مطلوب كنار بيايند، مقايسه موقعيت اقتصادي خود با كساني است كه به لحاظ ويژگيهاي مالي با مشكلاتي به مراتب بيشتر دست و پنجه نرم مي‏كنند. اين مقايسه، زمينه رضايت از موقعيت اقتصادي فعلي و اجتناب از بلندپروازي ‏ها را فراهم مي‏كند. البته معناي اين سخن، دست برداشتن از تلاش و كوشش براي تأمين نيازمنديها در زندگي نيست، بلكه جلوگيري از زياده طلبي و تجمل گرايي است. در منابع ديني، به اين مقايسه خوش بينانه بعنوان راهي براي رضايتمندي از وضعيّت اقتصادي اشاره شده است. امام صادق(عليه السلام) مي ‏فرمايند: «اُنظُر اِلي مَن هُوَ دُونَك فِي المُقَدَرة فَانَ ذلِكَ اقنَعُ لَكَ بِما قَسّمَ اللّهُ لَك». «از نظر امكانات، به كسي بنگر كه فروتر از تو است، چرا كه اين امر تو را به روزي مقدّر از جانب خدا قانعتر مي ‏سازد». به همين دليل، در روايات ما به همنشيني با فقرا توصيه شده و به عنوان راهي براي شكر و قناعت بر آن تأكيد شده است. امام علي(عليه السلام) فرمود: «جالِسُ الفُقَراءِ تَزدَدُ شُكراً»؛ «با فقرا همنشيني كن تا شكرت فزوني يابد». همانگونه كه توجه به نقاط مثبت زندگي خود و مقايسه آن با افرادي كه از مشكلات اقتصادي رنج مي‏ برند، موجب احساس رضايتمندي از موقعيت اقتصادي مي ‏شود و به شكر و قناعت مي ‏انجامد، مقايسه ‏هاي بدبينانه، كه در آن فرد نقاط ضعف اقتصادي زندگي خود را با نقاط قوت ديگران از جهت اقتصادي مي‌ سنجد، عامل ناخشنودي از موقعيت خود مي ‏شود و به حرص و فاصله گرفتن از قناعت منجر مي‏گردد. پرهيز از مقايسه‏هاي بدبينانه يك مهارت و فن مؤثر در قانع سازي خويش به زندگي اجتماعي و حفظ روحيه شكرگذاري محسوب مي‏شود. با توجه به اين نكته، در منابع ديني به پرهيز از مقايسه خود با افرادي كه به لحاظ اقتصادي برتر محسوب مي‏شوند، توصيه شده است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «لاتَنظَرُ اِلي مَن هُوَ فَوقَكَ فِي المَقدُورَة، فَانَ ذلِكَ اِقنَعَ لَكَ بِما قَسّمَ لَك»؛ «به افرادي كه از نظر امكانات مادّي از تو برترند، نظر نيفكن؛ چرا كه اين امر تو را به آنچه از سوي خدا برايت مقدر شده، قانعتر خواهد ساخت».از اينرو، همنشيني با اغنيا مذموم دانسته شده است

منبع وسایل الشیعه ،جلد 12 ،ص 36

 نظر دهید »

عامل اضطراب

09 آذر 1393 توسط اکبری نجف آبادی

حسادت :
حسد عبارت است از تحريك و برانگيخته شدن قوه شهواني و خواهشهاي نفس براي زوال مال و حال نيكوي شخصي ، كه شدت و قوت و ادامه آن بستگي به حال محسود دارد .
امام خميني (ره) حسد را اينگونه تعريف كرده است :
« حسد » حالتي است نفساني كه صاحب آن آرزو مي كند سلب كمال و نعمتي متوهم را از غير چه آن نعمت را خود داشته باشد يا نه ، چه بخواهد آن نعمت به خودش برسد يا نه ، به اينكه گفتيم كمال با نعمت متوهم ؛ زيرا كه لازم نيست آن چيزي را كه حسود ميل زوال آن را دارد ، كمال يا نعمت باشد في نفسه ؛ و چه بسا چيزهايي كه في نفسه از نقايص انسانيه و كمالات حيوانيه است و حسود چون در حد حيوان است آن را كمال مي داند و زوال آنرا مي طلبد . مثلا در بين مردم كه خونريزي را هنر دانند ! و اگر كسي چنين باشد به او حسد ورزند يا بذله گويي و هرزه سرايي را كمال دانند و به آن حسد كنند ، پس ميزان ، توهم كمال است و گمان نعمت ؛ نه خود آنها . مقصود آن است كه شخص در غير نعمتي ديد واقعاً چه نعمت باشد چه نباشد و زوال آن را مايل بود ؛ چنين شخصي را حسود گويد .
حسود از ديدن نعمت ديگران هموراه رنج مي شكد . ساعتي خوش و آرام براي او وجود ندارد . همانطور كه نعمت هاي الهي پاياني ندارد ؛ غم و غصه هاي حسود نيز پايان ندارد .
حسود همواره در اضطراب سوز و گداز و غم و غصه به سر مي برد . آتش به درون افتادن شايد سخت تر از به درون آتش افتادن است
منبع :بررسی مشکالت روانی ، سید مجتبی موسوی لاری ، ص99

 نظر دهید »

آثار آرامش

09 آذر 1393 توسط اکبری نجف آبادی

ازدياد ايمان : اعطاي آرامش و اطمينان از سوي خدا به مومنان زمينه فزوني ايمان آنان مي شود . آنچنان كه در قرآن كريم آمده است : « هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا : اوست آنكه آرامش و قوت قلب را بر دلهاي مومنان نازل كرد تا ايماني بر ايمان خود بيافزايند ، آري براي خدا همه نوع لشكر در آسمان و زمين هست و خدا مقتدري فرزانه است » منظور از سكينة ، آرامش و سكون نفس و ثبات و اطمينان به آن عقايدي است كه به آن ايمان آورده اند و اينكه فرمود خداوند سكينت را در قلوب مومنان نازل كرد ، يعني آن را در قلبهاي ايشان ايجاد كرد ، بعد از انكه فاقد آن بودند . و علت اينكه سكينه را افزايش ايمان آنها معرفي مي نمايد ، هر چيز عبارت است از علم و التزام به آن به طوري كه آثار آن در عمل فرد ظاهر شود و علم و التزام به آن به طوري كه آثار آن در عمل فرد ظاهر شود و علم التزام از اموري است كه شدت و ضعف مي پذيرد . لذا معناي آيه اين است كه خداي متعال ، كسي است كه ثبات و اطمنان را كه لازمه مرتبه اي از مراتب روح است در قلب مؤمنان جاي داده تا ايمان كه قبل از نزول سكينت داشتند بيشتر و كاملتر شود . و او دانائيست كه هيچ چيز از علم او غايب نمي باشد و جز به مقتضاي حكمتش عمل نمي كند ، لذا او قادر است كه آرامش و طمأنينه را در دلهاي مومنان ايجاد كند و ايمان آنها را بيافزايد . در اين باره حديثي از امام باقر و امام صادق ( عليهما السلام ) آمده كه « السكينَهُ الأيمانُ » مراد از سكينه ايمان است . ثبات و آرامش را در دل مومنين قرار داد و نازل كرد و منظور از مومنين كساني هستند كه با رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) مخالفت نكردند . در جريان صلح حديبيه ، صبح حضرت را انكار نكردند تا با نفوذ عقيده بر يقين آنان افزوده شود و يقين آنان محكمتر و استوارتر شود . بر آن قلوب اطمينان بيشتر حاصل شود و يا منظور اين است كه ايمان به اصول دين را به ايمان به فروع و احكام شريعت اسلام كاملتر نمايند و بر آن بيفزاند .و كساني كه چنين ايماني داشته باشند ، از عذاب خداوند مصون هستند

منبع.خلاصه تفسیر المیزان جلد 6 صفحه362

 نظر دهید »

ایا نحس بودن ماه صفر واقعیت دارد

08 آذر 1393 توسط اکبری نجف آبادی

  • سعد و نحس بعضی ایام در اسلام به خاطر وقایعی که در آن اتفاق افتاده، پذیرفته شده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن عبرت‌ گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند.

    با فرا رسیدن ماه صفر، برخی افراد فکر می‌کنند که این ماه دارای نحسی است و هنگامی که وارد این ماه می‌شوند، هیچ کاری را آغاز نمی‌کنند تا مبادا فرجامی منحوس داشته باشد!

    به راستی سعد و شومی ایام تأثیری در زندگی انسان دارد؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا تعریفی از دو واژه «سعد» و «نحس» ارایه می‌شود و سپس برای بررسی صحت یا سقم نحسی ایام مختلف به ویژه ماه صفر، به قرآن کریم رجوع می‌کنیم.

    *
    معنای لغوی سعد و نحس
    «
    سعد» به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی برای رسیدن به خیر دنیوی و اخروی است(1) و در مقابل آن، تفاوت و یا نحس قرار دارد. «نحس» در لغت به معنای سرخ شدن افق همچون مس گداخته است و در اصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته می‌شود. (2) فراهم نشدن مقدمات و امور کارها نیز نحس تلقی می‌شود.

    *
    نحوست ایام در کدام آیات آمده است؟
    در آیات قرآن تنها در 2 مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است:

    1-
    آنجا که می‌فرماید: «ما تندباد وحشتناک و سردی را «فِی یوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» (در یک روز شوم مستمر) بر آن‌ها فرستادیم که مردم را همچون تنه‌های نخل ریشه‌کن شده از جا بر می‌کند».(3)

    2-
    در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیامٍ نَحِساتٍ»(4) مانند بادی سخت و سرد در روزها شومی بر آنها مسلّط ساختیم».

    در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات قرآن دیده می‌شود، چنان که درباره شب قدر می‌فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم».(5)

    به این ترتیب قرآن فقط اشاره سربسته‌ای به این مسئله دارد، پس می‌توان گفت تا اینجا اصل سعد و مبارک بودن بعضی ایام و نحس بودن بعضی روزها را به صورت اجمال پذیرفته است.

    *
    دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌الله مکارم درباره نحسی ایام

    نظر مفسران در این باره خواندنی است:
    -
    علامه سید محمدحسین طباطبایی در ذیل آیه 19ـ20 قمر می‌فرمایند: «از نظر عقلی نمی‌توان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب مؤثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد، امّا از نظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهر این آیات و سیاق آن‌ها بیش از این دلالت ندارد و آن ایام خاص (هفت شبانه روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهای نحسی بوده‌اند، ولی دیگر نمی‌رساند که حتی‌ همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و … ایام نحس هستند.

    چون اگر تمام آن ایام نحس باشند در تمام سال، لازمه‌اش این است که تمام زمان‌ها نحس باشند و همچنین ظاهر آیاتی که دلالت بر سعد بودن ایام دارد به خاطر همراهی آن ایام با امور بزرگ و افاضات الهی و کارهای معنوی است، مثل امضا تقدیر است، نزول ملائکه و روح، انجام عبادات… و اخبار هم نتیجه‌اش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی و یا عرفی است، امّا اینکه قطعه‌ای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نیست.(6)

    -
    آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی: از نظر عقل محال نیست که اجزا زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضی دارای ویژگی‌های نحوست و بعضی ویژگی‌های ضد آن هرچند عقلاً قابل اثبات نیست، ولی از نظر شرعی اگر دلیلی باشد قابل پذیرش است و مانعی برای آن نیست».

    بعد ایشان در تفسیر نمونه روایات را مورد بررسی قرار می‌دهد و بهترین راه جمع را میان اخبار مختلف در این باب این می‌داند که اگر روزها هم تأثیری داشته باشند به فرمان خدا است، هرگز نباید برای آن‌ها تأثیر مستقلی، قائل شد و از لطف خداوند خود را بی‌نیاز دانست وانگهی نباید حوادثی را که غالباً جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. (7)

    *
    آیا روایات از نحسی ایام سخن به میان آورده‌اند
    مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه آیا ائمه معصومین درباره سعد و نحس بودن ایام سخنی به میان آورده‌اند، این چنین پاسخ می‌دهد: در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد می‌کنیم که هر چند بسیاری از آن‌ها روایات ضعیف هستند، ولی در بین آن‌ها روایات معتبری داریم که به برخی روایات اشاره می‌کنیم:

    -
    از امیرمؤمنان(ع) درباره روز «چهارشنبه» و فال بدی که به آن می‌زند و سنگینی آن و اینکه منظور کدام چهار‌شنبه است، سؤال شد، حضرت فرمود: فرمود چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت… و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد،(8) بنابراین بسیاری از مفسران به پیروی از روایات، آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس می‌دانند و از آن به «اربعاء لاتدور» تعبیر می‌کنند، یعنی چهارشنبه‌ای که تکرار نمی‌شود.

    -
    در بعضی دیگر از روایات می‌خوانیم که روز اوّل ماه روز سعد و مبارکی است، چرا که آدم در آن آفریده شد ‌و همچنین روز 26 چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت.(9)

    -
    امام صادق(ع) درباره نوروز فرمود: «روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد و روزی است که علی(ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت، بت‌های کعبه را شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود.(10)

    *
    چرا سعد و نحس بعضی ایام پذیرفته شده است؟
    علل این امر را چند چیز می‌توان دانست:
    1-
    وجود وقایعی که در این ایام واقع شده است باعث سعد و یا نحس آن شده است، چنان که در بعضی روایات دیگر می‌خوانیم که روز سوّم ماه روز نحسی است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی از تن آن‌ها کنده شد (11) و یا اینکه روز هفتم ماه روز مبارکی است، چرا که حضرت نوح سوار بر کشتی شد.(12)

    2-
    توجه دادن مسلمین به حوادثی که در گذشته واقع شده است تا رفتار و اعمال خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرّب و روش بنیان‌گذاران آن‌ها فاصله گیرند.

    لذا در روایات فراوان سعد و نحس ایام را با بعضی از حوادث مطلوب یا نامطلوب پیوند می‌دهد، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنی‌امیه به گمان پیروزی (ظاهری) بر اهل‌بیت آن روز مسعود و مبارکی می‌شمرده و در روایات شدیداً تبرک به آن روز نهی شده و حتی دستور داده‌اند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن قرار ندهند، بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده و عملاً از برنامه بنی‌امیه فاصله بگیرند، پس توجه دادن اسلام به سعد و نحس ایام برای این است که به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده توجه شود.

    3-
    توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار، بنابراین در روایات متعددی توصیه شده که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده با دادن صدقه و یا خواندن دعا و قرآن و توکل بر ذات الهی و استمداد از لطف او خود را بیمه کنید.

    4-
    توجّه به این نکته که غالباً حوادث جنبه کفاره اعمال نادرست خود انسان است و ایام ارتباط و تأثیر مستقیم ندارد، بلکه ایام را می‌توان با توبه و استغفار به روزهای مبارک و سعد تبدیل کرد.

    *
    دعایی که هر روز ماه صفر خوانده شود
    در هر صورت نحوست ماه صفر به معنای متوقف کردن اموری مانند خرید و فروش و سایر فعالیت‌ها نیست،‌ بلکه باید با خواندن دعاهایی که برای دفع نحوست این ماه وارد شده مانند دعایی که شیخ عباس قمى در کتاب مفاتیح در اول اعمال ماه صفر آورده است را 10 مرتبه در هر روز بخوانیم تا این نحوست بر طرف شود، با این وجود براى دفع نحوست این ماه، هیچ چیز بهتر از صدقه دادن و دعاها و استعاذه وارده نیست:

    «
    یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیبینَ الطَّاهِرینَ»

    *
    نتیجه‌گیری
    در اسلام سعد و نحس بعضی ایام به خاطر وقایعی که در آن اتفاق افتاده، پذیرفته شده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن درس‌ها و عبرت‌ها گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند، از او مدد جویند و از مجازات و مکافات اعمال خویش غافل نباشد.

    هر چند افراط در مسأله سعد و نحس ایام یه هیچ وجه مورد پذیرش اسلام نیست، اینکه انسان به هر کاری بخواهد دست بزند، مثلاً به سراغ سعد و نحس ایام برود و عملاً از بسیاری فعالیت‌ها باز بماند، نه مورد تأیید عقل است و نه مورد تأیید شرع، درست نیست که انسان به جای بررسی عوامل شکست و پیروزی خود، گناه همه شکست‌ها را به گردن شومی ایام اندازد، بی‌تردید چنین کاری جز فرار از حقیقت و تبیین خرافی حوادث زندگی نیست.

    اما درباره ماه صفر باید گفت: چون در این ماه رحلت پیامبر اکرم(ص) و چند تن از امامان معصوم(ع) اتفاق افتاده است، در روایات آمده که برای دفع آفات و بلایای این ماه، بسیار صدقه دهند، نه از آن جهت که به آن معنا نحس باشد، بلکه به خاطر از دست دادن پیامبر(ص) برای مردم روزهای خوبی نیست.

    *پی‌نوشت‌ها:
    1- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، (دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404) صفحه 232.
    2- همان، صفحه 485.
    3- سوره قمر، آیه 19ـ20.
    4- سوره فصلت،آیه 16.
    5- سوره دخان، آیه 3.
    6- علامه سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، فی تفسیر القرآن، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1362،جلد 19، صفحات 79ـ83 با تلخیص.
    7- تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 41 و 47 با تلخیص.
    8- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 183، حدیث 25، به نقل از تفسیر نمونه جلد 23، صفحه 43.
    9- تفسیر نورالثقلین، صفحه 105، حدیث 25، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43، و ر.ک: محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، (بیروت، لبنان، مؤسسة الاعلمی، للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ه‍ ، 1982 م ح 5، صفحات 101ـ102.
    10- بحارالانوار، جلد 59، صفحه 92.
    11- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 58، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43.
    12- تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 61، به نقل از تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 43.


  • منبع:farsnews.com

 نظر دهید »

ماه صفر

08 آذر 1393 توسط اکبری نجف آبادی

در مورد ماه صفر آمده است؛ آگاه باش كه اين ماه معروف به نحوست و بد يمنى است و براى رفع نحوست و بد يمنى چيزى بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات‏ وارده نيست.

در مورد این ماه آمده است؛ آگاه باش كه اين ماه معروف به نحوست و بد يمنى است و براى رفع نحوست و بد يمنى چيزى بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات‏ وارده نيست و اگر كسى بخواهد از بلاهاى نازله اين ماه محفوظ بماند، چنان‏كه محدث فيض و غير او فرموده‏ اند، هر روز 10 مرتبه بخواند:

يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ:

اى سخت نيرو و سخت كيفر،اى عزيز،اى عزيز،اى عزيز، همه آفريدگانت در برابر عظمت خوار گشته،مرا از شهر آفريدگانت كفايت كن، اى نيكوكار، اى زيباكار، اى نعمت‏ بخش، اى افزون‏ كن، اى كه معبودى جز تو نيست، منزهى تو، من از ستمكارانم، پس دعايش را مستجاب كرديم و او را [اشاره به رهايى حضرت يونس از دل ماهى] از اندوه نجات داديم و اينچنين مؤمنان را نجات مى‏ دهيم. درود خدا بر محمد و خاندان پاك و پاكيزه‏ اش.

سيد ابن طاووس براى هلال اين ماه دعايى روايت كرده است:

روز اوّل: در سال سى‏ و هفتم جنگ صفين در گرفت و در اين روز در سال شصت‏ ويكم به قولى سر مبارك حضرت‏ سيدالشهدا(عليه السلام) را وارد دمشق كردند و بنى اميه آن روز را عيد قرار دادند و آن روزى است كه در آن غصه‏ ها تازه مى‏ شود.

كانت مآتم بالعراق تعدها        أموية بالشام من أعيادها
در عراق ماتمهايى بود كه آن را بحساب آوردند       بنى اميه در شام از عيدهاى خود

و در اين روز و به قولى در روز سوم، در سال صدوبيست‏ و يك زيد بن على شهيد شد.

روز سوم: سيد ابن طاووس از كتابهاى اصحاب ما اماميه نقل كرده است كه در اين روز خواندن دو ركعت نماز مستحب است كه‏ در ركعت اول سوره‏ هاى حمد و انا فتحنا و در ركعت دوم سوره‏ هاى حمد و توحيد خوانده و پس از سلام صد مرتبه صلوات و صد مرتبه اللّهمّ العن ال ابى سفيان و صد مرتبه استغفار بگويد، آنگاه حاجت خود را بخواهد.

روز هفتم: به قول شهيد و كفعمى و ديگران و از طرفى به قول شيخ كلينى و شيخ طوسى:در روز بيست‏ وهشتم در سال پنجاهم شهادت حضرت مجتبى عليه السّلام‏ واقع شد.[و در اين روز در سال 128 ولادت حضرت موسى بن جعفر(ع) در «ابوا» (منزلى بين مكه و مدينه) اتفاق افتاد.

روز بيستم: روز اربعين و به قول شيخ مفيد و شيخ طوسى روز بازگشت خانواده حضرت حسين(عليه السلام) از شام به مدينه و روز ورود جابر بن عبد الله انصارى به كربلا براى زيارت امام حسين(عليه السلام) است و جابر نخستين زائر آن حضرت پس از شهادت ايشان است و زيارت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) در اين روز مستحب است.

از حضرت عسگرى(عليه السلام) روايت شده: نشانه‏ هاى مؤمن پنج چيز است: بجا آوردن پنجاه‏ و يك ركعت نمازهاى واجب و نافله در شب‏ و روز، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست نمودن و در سجده جبين را بر خاك گذاشتن و بلند گفتن «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم». شيخ در كتاب «تهذيب» و «مصباح»زيارت خاص اين روز را از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده كه در مفاتیح موجود است.

روز بيست‏ وهشتم: سال يازدهم روز وفات حضرت خاتم انبياء(ص) است و روز وفات به اتفاق‏ همه علما روز دوشنبه بوده و هنگام وفات شصت‏ وسه سال داشتند. غسل‏ و حنوطش را اميرالمؤمنين عهده‏ دار بود و پس از غسل و كفن بر بدن مطهرش نماز گذارد، آنگه اصحاب دسته‏ دسته‏ و بدون امام بر آن حضرت نماز خواندند، سپس اميرمؤمنان(ع) آن حضرت را در حجره طاهره، در همان نقطه‏ اى كه از دنيا رفته بود دفن كرد. از انس بن مالك روايت شده زمانى‏ كه از دفن پيامبر فارغ شديم،حضرت فاطمه(س) به سوى من آمد و گفت: چگونه جان‏ و روان شما همراهى كرد بر چهره پيامبر خدا خاك فرو ريزيد، سپس گريست و فرمود:

يَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّا دَعَاهُ        يَا أَبَتَاهْ مِن رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ
پدرم، پروردگارت را كه تو را فرا خواند پاسخ دادى       پدرم، چقدر به پروردگارت نزديكى

منبع:mehrnews.com

 نظر دهید »

ماه صفر

08 آذر 1393 توسط اکبری نجف آبادی

در مورد ماه صفر آمده است؛ آگاه باش كه اين ماه معروف به نحوست و بد يمنى است و براى رفع نحوست و بد يمنى چيزى بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات‏ وارده نيست.

در مورد این ماه آمده است؛ آگاه باش كه اين ماه معروف به نحوست و بد يمنى است و براى رفع نحوست و بد يمنى چيزى بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات‏ وارده نيست و اگر كسى بخواهد از بلاهاى نازله اين ماه محفوظ بماند، چنان‏كه محدث فيض و غير او فرموده‏ اند، هر روز 10 مرتبه بخواند:

يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ:

اى سخت نيرو و سخت كيفر،اى عزيز،اى عزيز،اى عزيز، همه آفريدگانت در برابر عظمت خوار گشته،مرا از شهر آفريدگانت كفايت كن، اى نيكوكار، اى زيباكار، اى نعمت‏ بخش، اى افزون‏ كن، اى كه معبودى جز تو نيست، منزهى تو، من از ستمكارانم، پس دعايش را مستجاب كرديم و او را [اشاره به رهايى حضرت يونس از دل ماهى] از اندوه نجات داديم و اينچنين مؤمنان را نجات مى‏ دهيم. درود خدا بر محمد و خاندان پاك و پاكيزه‏ اش.

سيد ابن طاووس براى هلال اين ماه دعايى روايت كرده است:

روز اوّل: در سال سى‏ و هفتم جنگ صفين در گرفت و در اين روز در سال شصت‏ ويكم به قولى سر مبارك حضرت‏ سيدالشهدا(عليه السلام) را وارد دمشق كردند و بنى اميه آن روز را عيد قرار دادند و آن روزى است كه در آن غصه‏ ها تازه مى‏ شود.

كانت مآتم بالعراق تعدها        أموية بالشام من أعيادها
در عراق ماتمهايى بود كه آن را بحساب آوردند       بنى اميه در شام از عيدهاى خود

و در اين روز و به قولى در روز سوم، در سال صدوبيست‏ و يك زيد بن على شهيد شد.

روز سوم: سيد ابن طاووس از كتابهاى اصحاب ما اماميه نقل كرده است كه در اين روز خواندن دو ركعت نماز مستحب است كه‏ در ركعت اول سوره‏ هاى حمد و انا فتحنا و در ركعت دوم سوره‏ هاى حمد و توحيد خوانده و پس از سلام صد مرتبه صلوات و صد مرتبه اللّهمّ العن ال ابى سفيان و صد مرتبه استغفار بگويد، آنگاه حاجت خود را بخواهد.

روز هفتم: به قول شهيد و كفعمى و ديگران و از طرفى به قول شيخ كلينى و شيخ طوسى:در روز بيست‏ وهشتم در سال پنجاهم شهادت حضرت مجتبى عليه السّلام‏ واقع شد.[و در اين روز در سال 128 ولادت حضرت موسى بن جعفر(ع) در «ابوا» (منزلى بين مكه و مدينه) اتفاق افتاد.

روز بيستم: روز اربعين و به قول شيخ مفيد و شيخ طوسى روز بازگشت خانواده حضرت حسين(عليه السلام) از شام به مدينه و روز ورود جابر بن عبد الله انصارى به كربلا براى زيارت امام حسين(عليه السلام) است و جابر نخستين زائر آن حضرت پس از شهادت ايشان است و زيارت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) در اين روز مستحب است.

از حضرت عسگرى(عليه السلام) روايت شده: نشانه‏ هاى مؤمن پنج چيز است: بجا آوردن پنجاه‏ و يك ركعت نمازهاى واجب و نافله در شب‏ و روز، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست نمودن و در سجده جبين را بر خاك گذاشتن و بلند گفتن «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم». شيخ در كتاب «تهذيب» و «مصباح»زيارت خاص اين روز را از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده كه در مفاتیح موجود است.

روز بيست‏ وهشتم: سال يازدهم روز وفات حضرت خاتم انبياء(ص) است و روز وفات به اتفاق‏ همه علما روز دوشنبه بوده و هنگام وفات شصت‏ وسه سال داشتند. غسل‏ و حنوطش را اميرالمؤمنين عهده‏ دار بود و پس از غسل و كفن بر بدن مطهرش نماز گذارد، آنگه اصحاب دسته‏ دسته‏ و بدون امام بر آن حضرت نماز خواندند، سپس اميرمؤمنان(ع) آن حضرت را در حجره طاهره، در همان نقطه‏ اى كه از دنيا رفته بود دفن كرد. از انس بن مالك روايت شده زمانى‏ كه از دفن پيامبر فارغ شديم،حضرت فاطمه(س) به سوى من آمد و گفت: چگونه جان‏ و روان شما همراهى كرد بر چهره پيامبر خدا خاك فرو ريزيد، سپس گريست و فرمود:

يَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّا دَعَاهُ        يَا أَبَتَاهْ مِن رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ
پدرم، پروردگارت را كه تو را فرا خواند پاسخ دادى       پدرم، چقدر به پروردگارت نزديكى

منبع:mehrnews.com

 نظر دهید »

نحوه تسلط شیطان

08 آذر 1393 توسط اکبری نجف آبادی

شیطان برای موفقیت و تسلط بر افراد بسیار دقیق و مهندسی عمل می‌کند و در کار خود با دقت و روش خاص و آرامی به دنبال اهداف خود است

اصل و اساس انحراف و گرفتار شدن در جاده انحرافات و گمراهی‌ها، خارج شدن از دایره‌ی بندگی و هدایت خداوند متعال است. به این معنا که هرگاه انسان خود را از چتر ولایت الهی خارج کرد در واقع خود را تحت کنترل ضلالت و گمراهی و ولایت شیطان قرار داده است.

در فرهنگ قرآن اصل و اساس انحراف و گرفتار شدن در جاده انحرافات و گمراهی‌ها، خارج شدن از دایره‌ی بندگی و هدایت خداوند متعال است. به این معنا که هر گاه انسان خود را از چتر ولایت الهی خارج کرد در واقع خود را تحت کنترل ضلالت و گمراهی و ولایت شیطان قرار داده است.

شیطان برای موفقیت و تسلط بر افراد بسیار دقیق و مهندسی عمل می‌کند و در کار خود با دقت و روش خاص و آرامی به دنبال اهداف خود است که در منطق قرآن با نام سیادت گام به گام از آن یاد می‌شود:
«ولا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؛ و از گامهای شیطان، پیروی نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست!». [1]

مرحله دوست داشتن شیطانی هر چند در آیات متعددی خداوند متعال دشمنی آشکار شیطان را برای انسان بیان کرده است ولی انسانی که در غفلت بی‌خبری و مستی شهوات دنیایی گرفتار شده است، دوستی خدا را فراموش کرده و این دشمن آشکار را دوست خود قرار می‌د‌هد که در نهایت با اتخاذ این دوستی نکبت بار، شقاوت اخروی را برای خود فراهم می‌کند.
«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ؛ همانا سُلطه ی شیطان بر کسانی است که او را دوست دارند (ولایت او را بر خویش بپذیرند)». [2]

مرحله قلقلک و القای شیطانی هر چند در آیات متعددی به شیطان و دشمنی‌اش اشاره شده ولی نباید از این موضوع غافل شد که تحرکات و تهدیدات شیطان در حد قلقلک و وسوسه است.
«وَ قالَ الشَّیطانُ لَمَّا قُضِی الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکمْ فَأَخْلَفْتُکمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیکمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِی إِنِّی کفَرْتُ بِما أَشْرَکتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛ و شیطان، هنگامی که کار تمام می شود، می گوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنا بر این، مرا سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم! مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند». [3]

مرحله ارتباط حضوری یاران شیطان (مشاوره حضوری) شیطان در استراتژیک تسلط خود بر انسان تنها به تحرکات و وسوسه‌های نفسانی خود بسنده نمی‌کند بلکه در موارد زیادی از کارگزارانی استفاده می‌کند که قبلاً مقهور تسلط شیطان شده‌اند:
«وَأَجْلِبْ عَلَیهِم بِخَیلِک وَ رَجِلِک؛ و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز». [4]

شیطان برای موفقیت و تسلط بر افراد بسیار دقیق و مهندسی عمل می‌کند و در کار خود با دقت و روش خاص و آرامی به دنبال اهداف خود است که در منطق قرآن با نام سیادت گام به گام از آن یاد می‌شود:
«ولا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؛ و از گام های شیطان، پیروی نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست!»

شرط و قدم اول در مبارزه با دشمن،‌ همان «دشمن شناسی» است. بدیهی است که تا کسی دشمن را نشناسد، حتی با او مخالفت هم نمی‌کند، چه رسد به مبارزه و چه بسا از غفلت، فریب خورده و او را دوست نیز بشناسد. لذا خداوند متعال با قید این که او دشمن آشکار شماست، امر می‌کند که اطاعتش نکنید:

«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَبَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكمُ‏ْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» (یس - 60)
ترجمه: مگر با شما عهد نسبتم و نگفتم اى فرزندان آدم شیطان را اطاعت مكنید كه او براى شما دشمنى آشكار است.

اغلب ما می‌دانیم که «شیطان»، چه ابلیس باشد، چه افراد و چه هوای نفس، دشمن است، ولی باور نکرده‌ایم. لذا قدم اول دشمن شناسی و باور دشمنی اوست و قدم بعد مقابله‌ی با اوست. یعنی هر چه گفت، خلافش را انجام بدهیم.

ب – نکته‌ی مهم بعدی که سبب حفظ انسان از تبعیت شیطان می‌شود، باور معاد است.

خیلی‌ها خدا (مبدأ) را می‌شناسند، اما به معاد باور محکمی ندارند. اگر ما مقصد را باور داشته باشیم، حتماً در سفر درست و به سوی مقصد حرکت می‌کنیم و سعی می‌کنیم که منحرف نشویم و اگر شدیم نیز سریع بر می‌گردیم.

ج – اما راجع به نماز، نکته بسیار است و از جمله آن که انسان باید «مخاطب» را بشناسد و گفتگوی خود با او را باور کند. آن وقت ارتباط بین عاشق و معشوق برقرار می‌شود و این ارتباط حتماً شیرین است. تا حدی که انسان دوست ندارد به پایان رسد و وقتی هم به اجبار به پایان برسد، آدمی منتظر فرصت و نوبت بعدی تجدید این دیدار و گفتگو می‌شود. اما نماز بی‌توجه، ملال‌آور و خستگی‌آور می‌شود و طبعاً انسان نسبت به آن بی‌رغبت می‌شود.

کافی است یک بار تجربه کنیم. مثلاً چند دقیقه قبل از اذان خود را حاضر کنیم. حاضر برای گفتگوی با محبوب. بعد در دل بگوییم: خدایا تا چند دقیقه‌ی دیگر، اذان می‌شود، یعنی اذن می‌دهی که بیایم و مستقیم با تو مرتبط شوم و راز و نیاز کنم و من لحظه‌ شماری می‌کنم. و بعد که اذان شد، یا در جماعت شرکت کنیم و همه‌ی حواسمان را به حضور در محضر حق‌تعالی بدهیم و اگر نشد، مقابل حق تعالی با عشق و ادب بایستیم و نماز بخوانیم.

شاید لذت همین یک بار، تداومش را به دنبال آورد. در هر حال شروط و رسم عشق و عشق‌بازی را همگان بلد هستند، چون فطری است. فقط لازم است لحظاتی به معشوق توجه کنند. سبب تنبلی به نماز، بیشتر به خاطر این است که با خدا کاری نداریم و فقط می‌خواهیم نمازمان را خوانده باشیم.

منبع سایت بیتوته

 نظر دهید »

توکل

08 آذر 1393 توسط اکبری نجف آبادی

یکی از مفاهیم عام در اخلاق اسلامی که ناظر به صفتی نفسانی و بیانگر رابطه ای خاص میان انسان و خداوند است ، مفهوم « توکل » است . توکل ، منزلی از منازل سالکین الی الله و مقامی از مقامات موحدین است و از بالاترین درجات اهل یقین است . [3]   

توکل ، عبارت است از اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا ، و حواله کردن همه کارهای خود را به او و تکیه بر حول و قوه الهی نمودن. [4]   

پیامبر اکرم (ص) فرمود: « از جبرئیل (ع) پرسیدم: توکل چیست ؟ پاسخ داد: آگاهی به این واقعیت که مخلوق ، نه زیان می رساند و نه عطا و منعی دارد ، و اینکه چشم از دست و سرمایه مردم برداری ؛ هنگامی که بنده ای چنین شد جز برای خدا کار نمی کند و به غیر او امیدی ندارد . و اینها همگی حقیقت و مرز توکل اند». [5]   

این صفت با ارزش در صورتی حاصل می شود که انسان همه کارهایی را که در عالم هستی انجام می گیرد ، از جانب پروردگار بداند و هیچ قدرتی را جز او مؤثر نداند و معتقد باشد که حول و قوه ای نیست مگر به واسطه او . اگر کسی واقعا چنین اعتقادی داشته باشد ، در دل به خدا اعتماد پیدا کرده و بر او تکیه می کند. [6]   

البته این بالا ترین مرتبه توکل است ولی توکل دارای مراتبی است که عبارتند از:

الف : ضعیف ترین درجات توکل اینکه انسان اعتمادش به خدا مانند اعتماد به وکیل در دعاوی باشد . در این مرتبه عمده نظر به حل شدن کار است ؛

ب : حالت متوسط : غیر خدا را نشناسد و به جز او به کسی پناه نبرد ؛ مانند وابستگی طفل به مادرش ؛

ج : عالی ترین درجه توکل حالتی است که فرد خود را صد در صد وابسته به خدا می بیند ، مانند میت در نزد غسال. [7]   

نکته قابل توجه این است که توکل بر خدا مانع از توسل به اسباب نیست؛ زیرا جهان طبیعت ، جهان اسباب و مسببات است ، هر بود و نبودی به دنبال وجود و عدمِ علت های طبیعی خود است ولی همه این علت ها به علت و مبدأ اول بازگشت می کنند و همه این علل و اسباب به فرمان او و طبق اراده و خواست او انجام وظیفه می نمایند .

در بحث توحید ، یک قسم از توحید ، توحید در افعال است به معنای این که انسان موحد، در کل هستی فقط به یک موجود مؤثر مستقل که به نام خدا وجود دارد و تأثیر علل و اسباب دیگر، مربوط به اوست، معتقد گردد.

توکل بر خدا و استمداد از نیروی غیبی، شاخه ای از توحید در افعال است که توکل کننده ، مؤثر حقیقی را در هر مقام و مکانی، خدا می داند.

توکل به عنوان یک ویژگی پسندیده در آیات و روایات زیادی مطرح شده است که به چند نمونه از آن اشاره می کنیم :

« اگر ایمان دارید بر خدا توکل نمایید » [8]    ،« خدا صاحبان توکل را دوست دارد » . [9]   

« هر که توکل بر خدا کند ، خدا او را کفایت می کند » . [10]   

امام باقر (ع)فرمود: « کسی که بر خدا توکل کند مغلوب نمی گردد و هر که به خدا پناه آورد ، شکست نمی خورد » . [11]   

حضرت علی (ع): « توکل بر خداوند ، مایه نجات از هر بدی و محفوظ ماندن از هر دشمنی است » . [12]   



——————————————————————————–
[1]   . محسن غرویان ، فلسفه اخلاق از دیدگاه اسلام ، ص 11 ، مؤسسه فرهنگی یمین ، چاپ دوم ، 1380 شمسی .
[2]   . مهدی نیلی پور ، بهشت اخلاق ، ج1 ، ص 28 ، انتشارات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر ، چاپخانه شریعت ، قم ، 1385 .
[3]   . مهدی نیلی پور ، بهشت اخلاق ، ج1 ، ص 28 ، انتشارات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر ، چاپخانه شریعت ، قم ، 1385 ، ج2 ، ص 701 .
[4]   . ملا احمد نراقی ، معراج السعاده ، ص 758 ، انتشارات هجرت ، چاپ هشتم ، قم ، 1381 شمسی .
[5]   . نک: نمایه شماره 99 (سایت: 2385)، جواب اجمالی.
[6]   . ملا احمد نراقی ، معراج السعاده ، ص 758 ، انتشارات هجرت ، چاپ هشتم ، قم ، 1381 شمسی با اندکی تصرف .
[7]   . ملا احمد نراقی ، معراج السعاده ، ص 758 ، انتشارات هجرت ، چاپ هشتم ، قم ، 1381 شمسی 3 ، ص 764 و 765 .
[8]   . مائده ، 23 .    وَ عَلىَ اللَّهِ فَتَوَکلَُّواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
[9]   . آل عمران ، 159 ، إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَوَکلِِّین‏
[10]   . طلاق ، 3 ، وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏
[11]   . میرزا حسین نوری ، مستدرک الوسائل ، ج2 ، ص 288 ، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث ، چاپ اول ، 1408 قمری.
[12]   . منتخب میزان الحکمه ، گردآورنده : سید حمید حسینی ، باب توکل ، مؤسسه علمی و فرهنگی دارالحدیث ، 1385.

 نظر دهید »

به نقل از سایت کوثر بلاگ

04 اسفند 1392 توسط اکبری نجف آبادی
« معرفت و امام شناسی یک بانو / ای بشیر، از حسین (ع) چه خبر؟ چنانچه بخواهى كه مرگ برايت نيك و لذّت بخش باشد…… »

اولین كسی كه با قائم ـ علیه السّلام ـ بیعت می‌كند…

 

 

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند:

 

«اولین كسی كه با قائم ـ علیه السّلام ـ بیعت می‌كند

جبرئیل است كه به صورت پرنده‌ای سقید فرود آمده با

او بیعت می‌نماید یك پای خود را بر كعبه می‌نهد و پای

دیگر خود را بر بیت المقدس آن گاه با صدایی فصیح و

بلیغ آن چنان صدا می‌كند كه همه خلائق می‌شنوند.

می‌گوید امر خدا آمد. بر آن مشتابید»


(بحار الانوار، ج52، ص 286.)


 نظر دهید »

به نقل از سایت کوثر بلاگ

03 اسفند 1392 توسط اکبری نجف آبادی
« معرفت و امام شناسی یک بانو / ای بشیر، از حسین (ع) چه خبر؟ چنانچه بخواهى كه مرگ برايت نيك و لذّت بخش باشد…… »

اولین كسی كه با قائم ـ علیه السّلام ـ بیعت می‌كند…

 

 

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند:

 

«اولین كسی كه با قائم ـ علیه السّلام ـ بیعت می‌كند

جبرئیل است كه به صورت پرنده‌ای سقید فرود آمده با

او بیعت می‌نماید یك پای خود را بر كعبه می‌نهد و پای

دیگر خود را بر بیت المقدس آن گاه با صدایی فصیح و

بلیغ آن چنان صدا می‌كند كه همه خلائق می‌شنوند.

می‌گوید امر خدا آمد. بر آن مشتابید»


(بحار الانوار، ج52، ص 286.)


 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

حوزه علمیه زهرای اطهر (س)

ما را گدای حضرت سلطان نوشته اند... ----------------------------------
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • رزق وروزی
  • بیبیییبییب
  • بیبیییبییب
  • ااا
  • توکل
  • نحوه تسلط شیطان
  • ماه صفر
  • ایا نحس بودن ماه صفر واقعیت دارد
  • عوامل ارامش از دیدگاه قران
  • اثار ارامش
  • قناعت
  • فنون دستیا بی به قناعت
  • فنون دستیا بی به قناعت
  • عوامل ايجاد اضطراب
  • فنون دستیا بی به قناعت
  • عوامل ارامش از دیدگاه قران
  • آثار آرامش
  • كفران نعمت هاي خدا باعث سلب آرامش انسان مي شود . چنانكه خداوند در قرآن مي فرمايد : « وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَ
  • كفران نعمت هاي خدا باعث سلب آرامش انسان مي شود . چنانكه خداوند در قرآن مي فرمايد : « وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَ
  • کفران نعمت باعث سلب ارامش میشود
  • عامل اضطراب
  • فنون دستیابی به قناعت
  • عوامل ارامش از دیدگاه قران
  • رابطه قناعت وآرامش
  • قناعت سبب گشایش کار است

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس